بومی گرائی و بومی سازی؟!
فرهاد عرفانی – مزدک
بومی سازی، اگر بمعنای استفاده از نیروهای متخصص حاضر در محل و منطقه ای خاص از کشور باشد، بسیار خوب است، اما اگر بمعنای گرایش به گزینش از افراد محلی بر اساس قومیت و زبان خاص یک منطقه، در عرصه های مختلف باشد، بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی، منافع ملی و وحدت ملی است!
متأسفانه اینروزها، از گوشه و کنار شنیده می شود که باید در مدیریت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی!!؟ گزینشها، بر اساس وابستگی محلی و بومی، باشد. این گرایش که عمدتأ توسط نیروهای مرکزگریز و معتقد به پانهای مختلف و تجزیه طلبان خجالتی! مطرح می شود، شیوۀ جدیدی برای زمینه سازی بجهت فروپاشی و تجزیه ایران است و هیچ هدف دیگری را دنبال نمی کند و متأسفانه عده ای را نیز به این دام کشانده است.
در یک مدیریت سیاسی صحیح، بخصوص در کشورهائی که از موزائیک قومی، نژادی و زبانی برخوردارند، تلاش می شود که ساماندهی مدیریتی و اقتصادی و فرهنگی و آموزشی، و بخصوص نظامی، بر اساس متساوی الحقوق بودن و شهروند کشور دانستن افراد، فارغ از وابستگی های محلی و منطقه ای و قومی و زبانی، و تنها بر اساس شایستگی و تخصص صورت پذیرد. چرا که چنین سیاستی، روند آمیختگی ملی را تسریع کرده، به وحدت ملی کمک می کند، و از سوی دیگر، زمینه های تفرقه، تشتت و درگیریهای منطقه ای را از بین می برد و از همه مهمتر، راه را بر انواع و اقسام تلاشها، در جهت قومگرائی و تجزیه طلبی، سد می کند. مثالهائی در اینمورد می تواند آنچه مورد نظر ماست را روشنتر نماید؛
بتازگی، یکی از مواردی که در آن بر اساس بومی گرائی عمل شده، انتخاب دانشجو بوده است. بر اساس این طرح، جوانان هر منطقه از کشور، تنها در همان منطقه می توانند داوطلب ورود به دانشگاه باشند! این طرح از جوانب مختلف قابل بررسی است، اما مهمترین جنبه منفی این طرح، کشیدن دیوار جدائی بین مناطق مختلف کشور ( بخصوص آن مناطقی که تمرکز قومی و زبانی وجود دارد، با مناطق دیگر ) است.
همانگونه که می دانید از گذر جابجائی دانشجو در کشور، جوانان هر خطه، با خطۀ دیگر و فرهنگ و روابط و آداب و زبان آن منطقه، آشنا شده، بلکه زمینۀ ازدواج و تشکیل خانواده و یا حتی اقامت دائم این جوانان در مناطق دیگر فراهم می شده و صد البته این روش در دراز مدت، موجبات نزدیکی هرچه بیشتر مردم ایران را به یکدیگر فراهم می آورده است و غیر مستقیم به وحدت ملی و انسجام ملت و ایجاد هویت یگانه کمک می رسانده است. اکنون، با بومی سازی و روشی که پیش گرفته شده، امتیاز بزرگ فوق، از فرزندان این آب و خاک گرفته می شود. یک لحظه تصور کنید که اگر کار بر همین منوال پیش برود، یعنی دانشجو در محل درس بخواند و در محل کار کند و با زبان محلی، امور خود را رتق و فتق نماید و در همان محل زندگی کند، چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟ جوان آذربایجانی، کرد، بلوچ، ترکمن، گیلک، مازنی، عرب و... بتدریج، وجوه مشترک خود را با دیگران فراموش کرده، و بجای هویت ملی، از همه جهت، وابسته به هویت قومی و منطقه ای خود می شود. دیگر میهن و وطن، برای او همان منطقه ای می شود که همه چیز او در آن شکل گرفته و طبیعتأ با کوچکترین تحریکی، او را می توان از دیگران جدا و هویت مستقل داد، چرا که او دیگر خود را، نه یک ایرانی، بلکه یک ترک، یک کرد، یک عرب و یک بلوچ خواهد دانست و سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، زبان مشترک و آداب مشترک، برایش بی معنا می شود...!
مورد دیگری که در حال عمل شدن است و متأسفانه می تواند در آینده خطرات امنیتی فوق العاده ای ایجاد کند، بومی سازی در حوزۀ مسائل نظامی و تشکیلات نیروهای مسلح کشور است. سازماندهی این نیروها، اگر بجهت دفاع منطقه ای و غیر متمرکز در برابر تجاوز خارجی باشد، البته می تواند بعنوان یک تاکتیک نظامی و در شرائطی خاص، موثر باشد، اما، اگر بومی سازی در این عرصه، بمعنای سازماندهی تشکیلات نظامی بر اساس گزینش از نیروهای محلی باشد، می تواند فاجعه بار باشد و عملأ به معنی ایجاد ارتش قومی! در جهت حمایت بالقوه از تجزیه طلبی است!
تمرکز در مدیریت کشوری ِ نیروهای مسلح، و گزینش افراد، بدون توجه به اینکه متعلق به کدام منطقه کشور هستند، و در کجا قرار است مأمور باشند، امری است که در همۀ ارتش های جهان، پایه ای ترین اصل سازماندهی نیروهای مسلح بحساب می آید، بخصوص در کشورهائی که از پراکندگی و تعلقات قومی برخوردارند، توجه به اینموضوع، امری حیاتی تر است. در حالیکه ما می بینیم در حال حاضر، عده ای در این جهت حرکت می کنند که، نیروهای مسلح کشور را، به نیروهای منطقه ای و بومی تبدیل کنند و متأسفانه اینکار را هم از بدترین منطقه، یعنی آذربایجان!، آغاز کرده اند.
همانگونه که همگان می دانند، آمریکا، انگلیس، اسرائیل و برخی کشورهای دیگر همچون ترکیه و جمهوری آران ( آذربایجان قلابی! )، سرمایه گذاری وسیعی از جهت رسانه ای و فرهنگی، برای پاشیدن بذر جدائی و تجزیه در منطقه آذربایجان کرده اند. بومی کردن مسائل نظامی در این منطقه، عملأ، بمعنی پیشبرد سیاست راهبردی کشورها ی فوق الذکر است و در عمل باید دقیقأ عکس آن عمل شود! یعنی سازماندهی ومأموریتهای نظامی و گزینش افراد تشکیلات نظامی، در منطقه آذربایجان، باید تا جای ممکن، غیر بومی باشد!!! آنچه این سیاست ملی را کامل می کند، کار گسترده فرهنگی و زبانی و تاریخی، با بذل توجه به آموزش و پرورش، در منطقۀ مورد نظر و امثال آن است...
آذربایجانیها باید این موضوع را عمیقأ درک کنند که آذربایجان، بخشی تاریخی، و جدائی ناپذیر از خاک ایران، و متعلق به همۀ مردم ایران است و نه فقط ساکنان آذری آن! آنها باید اینرا بفهمند که آذربایجان، همانقدر به ایشان تعلق دارد، که به یک بلوچ یا مازندرانی تعلق دارد، و هیچ سند ملکی؟! در هیچ زمان از تاریخ این مملکت، برای یک قوم خاص! صادر نشده است و نخواهد شد.
هیچکس در سرزمین ایران، به صرف داشتن زبان ، گویش و لهجه ای خاص، یا دین بخصوص، یا میزان جمعیت قومی در اقلیت یا اکثریت، از امتیاز ویژه ای برخوردار نمی شود، که همۀ شهروندان ایران، مالک این ملک مشاع هستند! مسائل فوق باید در متون درسی دانش آموزان وارد شود و همزمان، هویت تاریخی ملت ایران نیز، برای ایشان روشن شود، تا افراد معلوم الحالی که وابسته به بیگانه اند، نتوانند با خاک پاشیدن به چشم فرزندان آذری این ملت، زمینه را برای سوء استفادۀ بیگانگان فراهم آورند!
با توجه به مثالهای فوق، اکنون می توان به اهمیت دوری گزینی از مفاهیم تفرقه افکن و دشمن شاد کن! پی برد. ملت ایران، حوادث گوناگونی را از سر گذرانده ودارای تجارب ارزشمند فراوان است. این تجارب باید در اختیار نسلهای جدید قرار گیرد تا عده ای حقه باز و عوامفریب و وطن فروش، با جعل تاریخ و دروغگوئی و زد و بند با بیگانگان، فرصت نیابند به اهداف کثیف استعماری خود برسند.
نکتۀ پر اهمیتی که هر ایرانی، در هر کجای ایران، باید متوجه آن باشد اینستکه: خانۀ قدرت و حاکمیت در ایران، مستأجران گوناگون و فراوان داشته و خواهد داشت. حساب حاکمیتها را، باید از حساب مملکت ایران، که خانۀ تاریخی همه ایرانیان است، جدا کرد. هیچکس، و هیچ ایرانی حق ندارد به دلیل دشمنی و یا نارضایتی از حاکمیت، خانۀ ملت ایران را به حراج بگذارد.
نیاکان ما، تحت هر شرائطی، تلاش کردند تا این میراث گرانقدر را به دست ما برسانند و ما نیز موظفیم این سرزمین را به همین شکل کنونی، به آیندگان بسپاریم. هر ندائی، تحت هر عنوان، و به هر بهانه ای، که بخواهد خدشه ای به این سرزمین و تمامیت ارضی آن وارد آورد، باید با مشت آهنین ملت ایران روبرو شود.
فرزندان این ملت، اولین درسی را که فرا می گیرند، باید وطن دوستی و عشق به ایران باشد. تنها در این صورت است که در آبادی و آزادی آن خواهند کوشید و آنرا خانۀ خود خواهند دانست. مفاهیمی همچون بومی سازی، عدم تمرکز در مدیریت، فدرالیسم، حقوق قوم و قبیله ای و منطقه ای و زبانی، و حق تعیین سرنوشت، به تمامی، مفاهیمی استعماری اند و هیچ جایگاهی در مدیریت سیاسی تاریخی ایران نداشته و ندارند، و تنها و تنها، به جهت فروپاشی این کشور، مطرح می شوند.
آذری زبان و فارس زبان و عرب و بلوچ و ترکمن و گیلک و مازندرانی و لر و کرد و بختیاری و ارمنی و... تمامی ملت ایران، صدها و هزاران سال است که در کنار یکدیگر زیسته اند و با هم از همه جهت آمیخته اند. به معنای واقعی کلمه، ایران، یک سرزمین، و ایرانیان، یک ملت اند، و هر تصویر دیگری جز این، یک تصویر غیر واقعی و تصنعی است. جغرافیای جمعیتی ایران، نیز، ترکیبی از همۀ اقوام فوق الذکر است، در ایران، قوم خالص و خاص؟!!! وجود ندارد. بنابراین، بومی گرائی و بومی سازی، جز در جهت تضعیف این حلقه های اتصال نیست. همۀ ملت ایران، بومیان سرزمین ایران هستند و در هر کجا که دوست داشته باشند و صلاحیت آن را کسب کنند، باید بتوانند به خواسته های خود دست یابند، و هیچکس را بر هیچکس برتری نیست، و هیچکس نباید به هیچ دلیلی تحقیر شده و حقوق انسانی او تضییع شود. در هر زمینه ای، باید اساس، بر پرداختن به حقوق شهروندی و انسانی ایرانیان باشد. هر دیواری، به هر دلیلی، بین این ملت کشیده شود، غیر انسانی است و در تعارض با منافع ملی ملت ایران است. بومی سازی، یکی از این دیوارهاست، که بهیچوجه نباید اجازۀ برپا شدن آنرا داد.
30-1-1388