Translate

۱۳۸۶ بهمن ۹, سه‌شنبه

فراموشخانه یا فراماسونری !



فراموشخانه!



(( هم در تشکیلات حکومت، هم در میان مخالفین ))




فرهاد عرفانیمزدک




سابقهء تشکیلات فراماسونری، بعنوان سازمانی سری، که از منافع گروهی خاص، از نخبگان و اشراف، دفاع می کند، به قرون وسطی باز می گردد، اما با وقوع انقلاب صنعتی وسپس قدرت گیری سرمایه داری، بعنوان یک صورتبندی اجتماعی – طبقاتی، تشکیلات فراماسونری نیز، تغییر شکل داده و بعنوان یک شبکه و سرویس جاسوسی بین المللی، که حافظ منافع سرمایه داری جهانی است، وارد میدان درگیریها و کشمکش های سیاسی در سطح دنیا، بخصوص جهان سوم، می شود!



پس از جنگ جهانی اول و با افول ظاهری! امپراطوری استعماری بریتانیای کبیر؟!، فراماسونری ( که در زمان مورد نظر، دیگر هدایت و مدیریت کامل آن در اختیار لژ لندن قرار گرفته بود ) شکل کاملا اطلاعاتی – عملیاتی به خود گرفت و بعنوان ستون پنجم پبشبرد سیاستهای انگلستان، در سطح جهان، وارد عمل شد. اگر بخواهیم تاریخی را در اینمورد ذکر کنیم، می توانیم به حوادث مربوط به انقلاب عراق و تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه در دههء بیست میلادی، اشاره کنیم.



این روند همچنان، بدون تغییر ادامه دارد تا وقوع جنگ جهانی دوم و قدرت جهانی شدن ایالات متحده آمریکا. در اینزمان است که همکاری نزدیکی بین لژهای لندن و واشینگتن بوجود آمده و با اینکه مدیریت تشکیلات ماسونی در لندن باقی می ماند، اما آمریکا نیز به کرسی هائی در خور توجه دست می یابد!




و اما در ایران و با وقوع تحول پنجاه و هفت، زنده یاد اسماعیل رائین، دست به کاری بزرگ می زند و پتهء حداقل صد و پنجاه سال نفوذ و هدایت سیاست در ایران، توسط ماسونها را، با انتشار کتاب فراماسونری در ایران، به روی آب می ریزد و جان خویش را بر سر اینکار با ارزش می گذارد! پس از این تاریخ، دیگر در کمتر اثری و در کمتر محفلی، سخن از فراماسونری می رود!! در حالیکه رد پای فعالیت گسترده این تشکیلات مخوف جاسوسی و هدایت سیاسی را در تمامی تحولات سی سالهء اخیر، بخوبی می توان دید!!!
...
فراماسونری در نقش ستون پنجم!


همانطور که ذکر شد، شکل فعالیت فراماسونری در دوره های مختلف تاریخی، با توجه به صورتبندی تاریخی و اجتماعی – اقتصادی، دگرگون شده است و بخصوص در دهه های اخیر و با توجه به تحولات عظیم در مسائل اقتصادی و جابجائی قدرت در سطوح ملی و جهانی، ماسونها، اکنون دیگر، بیشتر در سطوح مدیریتی به فعالیت مشغولند و کمتر بعنوان چهره های آشکار ظاهر می شوند. اکنون آنها را در عرصه های مستقیم قدرت، کمتر می توان دید، بلکه بیشتر تلاش می شود تا صرفأ هدایتگر و خط دهندهء جریانات اجتماعی و یا سیاسی بوده و از درگیری مستقیم پرهیز نمایند. اکنون دیگرماسونها را در کرسی های وکالت و وزارت و حکومت کمتر می توان دید، بلکه بیشتر آنها را در سیمای استراتژیست، رهبر حزب و گروه، نظریه پرداز عضو کمیتهء مرکزی!!، نویسنده و هنرمند و روزنامه نگار!، مشاور رئیس بانک مرکزی و سهامدار عمده و بزرگ ناشناس و استاد دانشگاه و مشاور رئیس جمهور و رئیس ناشناس یک فرقه تجزیه طلب مقیم لندن و یا کویته! و امام جمعه مسجد جمکران! یا پیر دراویش؟! و ... باید دید. مهم اینستکه متوجه باشید که مستقیم و غیر مستقیم، از هر کجا که آنها را ول کنید، چهار دست و پا در لندن فرود می آیند!!!



بیاد می آورم روزی را که به تماشای یک برنامه سیاسی سیمای جمهوری اسلامی نشسته بودم، مجری برنامه با شخصی بظاهر استاد دانشگاه و استراتژیست، که ضمنأ نقش مهمی در وزارت بازرگانی داشت! و مشاور رئیس جمهور هم بود، صحبت می کرد. بحث د رتمام مدت، پیرامون این محور بود که مواضع اروپا در قبال ایران، با مواضع آمریکا یکی نیست و هماهنگی ندارد!! مجری جوان و ساده لوح، ناخود آگاه در رابطه با نقش احیانأ منفی انگلستان در این میان سوال کرد که بیکباره، آقای استراتژیست از کوره در رفت و گفت: (( نه، بهیچوجه انگلستان نقشی منفی بازی نکرده است! ما هیچوقت از جانب انگلستان ضربه نخورده ایم! و هماره روابط حسنه ای با بریتانیا داشته ایم و تاریخ؟! گواه این مسئله است!!! )).


نگاه فوق الذکر، تنها می تواند نگاه یک ماسون، به تاریخ معاصر و نقش انگلستان درآن باشد! در غیر اینصورت و در شرائط عادی، چه کسی می تواند با وجود صدها و هزاران سند معتبر، (( که مؤید نقش مخرب و منفی انگلستان در تحولات حداقل صد و پنجاه ساله ء اخیر ایران است ))، حضور ویژهء استعمار را کتمان کند؟!


...


و اما پس از تغییر حکومت در سال پنجاه و هفت، با توجه به اینکه روحانیت و بازار، قدرت را بدست گرفتند، حضور و نقش فراماسونری، علاوه بر اینکه کاهش نیافت، بلکه بمراتب، بیشتر هم شد!


برای درک موضوع فوق الذکر، باید متذکر شد که تشکیلات فراماسونری، بطور سنتی، سه پایگاه اصلی در ایران داشته است. این پایگاهها عبارت بوده اند از؛ تشکیلات اداری سلطنت ( بغیر از خانواده سلطنتی ! )، روحانیت و بازار! به معنی دیگر، این سه حوزه، حوزه های نفوذ فراماسونری در ایران بوده اند.


صد البته در تمامی دوران معاصر، فراماسونری همواره تلاش داشته است تا در نفوذ و سمت دهی به تشکیلات احزاب سیاسی و مطبوعات و رسانه ها نیز، نقش بازی کند، اما میزان و حدود تأثیر گذاری عناصر ماسون تا پیش از سال پنجاه و هفت، بیشتر در سه حوزهء فوق الذکر بوده است، تا عرصهء فعالیت احزاب و مطبوعات و رسانه ها.
لیکن پس از بهمن پنجاه و هفت، و با فروپاشی تشکیلات قدرتمند ماسونی در ساختار اداری حکومت سلطنتی، حوزهء نفوذ ماسونی، علاوه بر حکومت، به عرصهء مدیریت احزاب و مطبوعات و رسانه ها نیز، بطور گسترده، کشیده شده و بسط یافت!



کسانی که تا دیروز در بیرون حکومت، نقش بازی می کردند، اینک سردمدار قدرت و تحولات سیاسی شده بودند. بازاریانی که در تشکیلات فدائیان اسلام متشکل شده بودند ( لاجوردی، خاموشی، عسگر اولادی، زواره ای و بادامچیان و... ) اینک تحت عنوان هیأت های مؤتلفه، واسط حکومت – بازار و روحانیت شده و مستقیما مجری سیاستهای کفتار پیر استعمار ( انگلستان ) در ایران گشتند!



نظر به اینکه، تشکیلات ماسونی، دیگر نه یک تشکیلات بظاهر در جهت گسترش تمدن؟!، بلکه بعنوان یک سرویس اطلاعاتی و هدایت سیاست عمل می کرد، با استفاده از موقعیت و بلبشوی پیش آمده در اوضاع سیاسی – اجتماعی ایران، بسرعت، حوزهء نفوذ و فعالیت خود را هم در ساختار حکومت و هم در ساختار احزاب و مطبوعات و رسانه ها گسترش داد.



اگر بخواهیم تشکیلات ِ هدف را در حکومت و بیرون حکومت نام ببریم، می توانیم از؛ هیأتهای مؤتلفه، انجمن حجتیه، مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت، در حکومت نام ببریم و در بیرون از حکومت؛ تشکیلات بهائیان، سازمان مجاهدین خلق، حزب توده، حزب دمکرات کردستان، حزب کمونیست – کارگری، حرکت ملی آذربایجان جنوبی؟!، جنبش الاهواز، جندالله بلوچستان ( بتازگی تغییر نام داده !!! ) را می توان نام برد.



باید دقت شود که جریانهای نامبرده، در تمامیت خود، تحت نفود فراماسونری نیستند، بلکه ماسونها بطور گسترده دررهبری این گروهها و دسته ها نفوذ کرده و به پیشبرد سیاستهای استعماری، از طریق این جریانها، یاری می رسانند، البته با حمایت ام آی شش!!!.



باید دقت کرد که هیچ ماسونی، در معرفی خود، به شما کارت شناسائی؟! نشان نمی دهد، بلکه وی را از روی عملکرد و سیاستی که پیش می برد، یا خواهان پیشبرد آنست، باید شناخت! برای نمونه، ذکر یک مورد اخیر، خالی از لطف نیست!؛


با قدرت گیری محافظه کاران نو، د ر انگلستان و آمریکا، و بیرون کشیدن پرونده های نظری ِ خاک گرفته در بایگانی استعمار، و همزمان با ارائه طرح خاور میانهء بزرگ!، توسط تونی بلر؟!!! به جورج بوش، موج بزرگی از نظریات تجزیه طلبانه و استقلال خواهی، تحت لوای، فدرالیسم و حقوق قومی و زبانی، هم در حکومت اسلامی و هم در بیرون آن، و در بین احزاب و گروهها ی اپوزیسیون به راه می افتد!


بیکباره، همزمان با طرح شعار فدرالیسم در حزب دمکرات کردستان، سخنگوی حزب توده، با پرونده ای مشابه، از لندن به راه افتاده، به کنگرهء پنجم حزب فوق الذکر می رسد تا خواست فدرالیسم برای ایران را در طرح برنامهء جدید، جای دهد! یکشبه، دهها گروه و حزب قومی، با امکانات فراوان مالی و رسانه ای، از زیر زمین، مثل قارچ، سر بر می آورند؛ (( به گفتهء یک مقام امنیتی جمهوری اسلامی - که در سال هشتاد و پنج و در پایگاه اینترنتی اخبار روز - انعکاس یافت، سی و هشت هزار پایگاه و صفحهء اینترنتی به ترویج و تبلیغ نظریات قومگرایانه و تجزیه طلبانه مشغولند!!... )).



فریاد داد خواهی قومی و تظلم خواهی روستائی، از چهار گوشه ایران و جهان! به هوا می رود. آقای اعلمی، نماینده تبریز و ظاهرأ امام زمان!! در مجلس، با چهرگانی و پور پیرار( فراماسون کهنه کار و جاسوس دو جانبه!!! ) و هجری ( مردی در نقشهای گوناگون! ) و... تعداد زیادی دیگر از چهره های آشکار و پنهان استعمار، با نامهای مستعار و واقعی، مانند؛ آیدین تبریزی و مهران بهاری ( اسامی مستعار! ) و ... بیات و هیأت و براهنی و امیدوار ... بنی طرفی و الاهوازی و ریگی و گلمراد و ... همراه و هم آوا شده ، بر بام سرزمین فلک زدهء ایران، نقارهء رهائی قومی می زنند!!!



نکتهء بسیار ظریف و قابل توجه د ر این موج به راه افتاده، سرچشمه گرفتن همهء این جریانها از لندن، یعنی ام القرای استعمار است! و باز هم از آستین نفوذی ها، در کمیته مرکزی حزب توده!!!


اگر در دفعات قبل ( بلوای آذربایجان و کردستان در دههء بیست خورشیدی )، حوزهء عملی تشکیلات ماسونی، محدود به نفوذ چند عنصر در رهبری حزب فوق الذکر و روحانیت بود، اینبار، با توجه به امکانات فراوان ( بخصوص از منظر رسانه ای )، دهها گروه و حزب و دسته و فرقه و شخصیت سیاسی و ادبی؟! و هنری و روشنفکر؟! را نیز، در بر می گیرد!

...


متأسفانه! نهادینه نشدن مبحث (( الویت منافع ملی در سمت گیریهای سیاسی )) و عدم توجه به آن در نظام آموزش و پرورش، باعث شده است که با کوچکترین تندبادی، افرادی پیدا شوند که بدون هیچگونه حس و باور ملی، آماده برای زیر پا گذاشتن منافع و هویت و هستی ملت و کشور باشند! این افراد، به راحتی، مصالح و منافع شخصی و فرقه ای و قوم و قبیله ای خویش را، بر منافع ملی و عمومی ترجیح داده و آماده برای خودفروشی، وطن فروشی و هموطن فروشی می شوند. هم از اینروست که می بینیم که سرویسهای جاسوسی، فراماسونری و دستگاههای مشابه، که در راستای منافع استعمار عمل می کنند، هیچگاه در یافتن عناصر مستعد برای خیانت، دچار مشکل اساسی نبوده اند!
ناگفته پیداست که، در سوی دیگر این معادله، عدم پایبندی حاکمان ایران به حقوق اساسی ملت است، که در ایجاد بستر مناسب برای سوء استفاده بیگانگان، تاثیر قابل توجه داشته است!



آنچه در پایان این نوشتار، بنظر می رسد که باید ذکر شود، جلب توجه تمامی میهن دوستان، مدافعین حقوق مردم، فعالین جدی سیاسی، روشنفکران و نویسندگان ملی و متعهد، به این مسئله است که؛ هر گونه تلاش و مبارزه ای که صورت می گیرد، اگر زیر مجموعه ای از مبحث منافع ملی ایران و دفاع از هویت و هستی تاریخی این مردم باشد، پذیرفتنی و قابل مطرح شدن است و هر آنچه خارج از این سر لوحه، طرح شود، مستقیم یا غیر مستقیم، به ضرر ملت ایران و در جهت منافع بیگانگان خواهد بود و منجر به نفوذ و سوء استفاده عناصر بیگانه و مزدور، از جمله ستون پنجم استعمار، دستگاه فراماسونری! خواهد شد.



بار دیگر، توجه فعالین سیاسی را به این موضوع مهم جلب می نمایم که؛ سرنخ تمامی فعالیتهای ضد ملی، حتی هر آنچه ایالات متحدهء آمریکا انجام می دهد، به لندن می رسد!

تمامی ارتباطات، از هر نوعی که به لندن

وصل شود، باید از جانب فعالین سیاسی،

مشکوک تلقی شده و زیر ذره بین قرار

گیرد!

دستگاه طراحی سیاست بریتانیا ( دولت سایه! )، با تجارب گسترده ای که از قرنها فعالیت استعماری دارد، به راحتی، مدیریت سیاسی در حکومتها و احزاب را ( بخصوص در جهان سوم ) به بازی می گیرد. هم از اینروست که مقابله با آن، در جهت حراست از منافع ملی، هوشیاری فوق العاده ای را از سوی همهء عناصر میهنی می طلبد! از برچسب تئوری توطئه و دائی جان ناپلئونیسم نهراسید!! خود این برچسبها از سوی عناصر ماسون مطرح می شود!!!
صفوف خود را از مزدوران با نقاب و بی نقاب استعمار پاک کنید!
10،10، 86