امنیت ملی ، یعنی : دفاع فرا سرزمینی
فرهاد عرفانی – مزدک
- اوضاع جهانی ، به جهت اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ، و فرهنگی ، به شکل شگفت آوری دچار تغییر گشته است. گهگاه ، شتاب تغییرات و دگرگونی ها آنچنان بوده است ، که نه تنها تاکتیک ها و راهبردهای کوتاه مدت را دستخوش تغییرات بنیانی کرده است ، که حتی دولتها ، و به طریق اولی ، بلوک بندیها را ، به تجدید نظر در استراتژیهای بلندمدت واداشته است
از میان حوزه های گوناگون که می تواند مورد بحث قرار گیرد ، یکی هم حوزهء باز تعریف استراتژی نظامی کشورها و بلوکها ، و رابطهء آن با منافع ، و دفاع ملی ست. تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دفاع مشترک بلوک شرق ( پیمان ورشو ) ، به روشنی نشان داد : متغیر دفاع ملی ، همیشه و در همه حال تابعی از منافع ایدئولوژیک و یا بلوک بندیهای زمانی نیست. به زبان روشن تر ، در همان حال که پیمان ورشو ، بمثابه پیمانی ایدئولوژیک - نظامی ، درهم می ریزد ، این امکان وجود دارد که استراتژی دفاع ملی به قوت خود باقی مانده ، و در چهارچوب مرزهای ملی ، باز تعریف ، شود (( مانند روسیه )) . با توجه بدین مقدمه ، تدوین و تدقیق استراتژی دفاع ملی و امنیتی ایران و مرزهای تعریف شدهء آن ، جدا از ساختار ایدئولوژیک ، و نوع رژیم حاکم بر این سرزمین ، از اهمیتی به سزا برخوردار است.
دکترین های نظامی ، در رابطه با منافع ملی ، عموما بر دو محور استوارند:
الف: حوزهء دفاع از منافع ملی در چهارچوب مرزهای ملی .
ب:حوزهء دفاع از منافع ملی در شعاع فرامرزی
کشورهائی همچون آمریکا ، روسیه و انگلستان ، بطور اخص ، بر اساس دکترین (( ب )) عمل کرده و می کنند ، و درست بر همین اساس ، حداقل پس از جنگ جهانی دوم ، نگرانی حاصل از مورد تعرض قرار گرفتن ، در حوزهء مرزهای سرزمینی را نداشته اند ، و از طرفی ، نظر به اینکه نگاه به دفاع ملی ، در خارج از مرزهای ملی مورد نظر بوده است ، استراتژی تسلیحاتی و توان نظامی ایشان نیز ، بر این اساس تعریف شده ، و طبیعتا از قدرتی مافوق تصور برخوردار شده است. یکی از اصلی ترین امتیازات اتخاذ چنین استراتژی ای ، کشاندن حوزهء درگیری به عرصه ای ست ( جهان ) ، که هماره قدرت رقیب را از فکر امکان ریسک باز می دارد. در چنین شرائطی ، (( رقیب )) هر چند هم از توانائی های فوق العاده ای برخوردار باشد ، نظر به اینکه منافع فراملی خود را در خطر می بیند، فکر امکان تعرض به مرزهای سرزمینی را از ذهن خود بیرون می کند ، و تن به رقابت و سازش ، و استفاده از روشهای صلح آمیز می دهد. در چنین استراتژی ای ، ایجاد پایگاههای نظامی قدرتمند با توانائی واکنش سریع ، در حوزه ای هر چه گسترده تر ، از اولویت برخوردار می شود ، و امتیازدهی به کشورهای دیگر ، با توجه به میزان همکاری آنها در پیشبرد این استراتژی صورت می پذیرد. از سوی دیگر ، چنین کشورهائی را به نوعی هم پیمان ، در صورت بروز درگیری و چالش های سیاسی ، مبدل می سازد. برخورداری از توان تاکتیکی ، هسته ای و موشکی ، در چنین استراتژی ای ، از اولویت برخوردار است
در طرح دکترین (( الف )) ، ( که تقریبا دکترین نظامی اکثریت کشورها را تشکیل می دهد ) ، دفاع از منافع ملی ، د رچهارچوب مرزهای سرزمینی ، تعریف می شود ، یا حداکثر ، تکیه به بلوک بندیهای منطقه ای ، که به واقع ، هیچگونه تضمین و تعهدی را ایجاب نمی کند. . تکیه این دکترین ، بر نیروی ملی و توانائی های مردمی ست . هر چند در حوزهء درگیری جنگی ، این دکترین ، می تواند از عامل مثبت حضور نیروهای ملی و مردمی سود ببرد ، اما همزمان ، ضعف عمده این است : اولا قادر به جلوگیری از فکر تجاوز به مرزهای سرزمینی نیست ، و دوما نظر به اینکه حوزهء درگیری را به داخل مرزهای سرزمینی می کشاند ، خسارات و آسیب های ناشی از آن فوق العاده زیاد است و ریسک تحمیل تجزیه نیز به صورت غیر قابل تصوری وجود دارد.
*******
نظر به آنچه ذکر شد ، اکنون باید به این پرسش ، پاسخ داد که : رابطه استقلال ، امنیت ملی ، و منافع سرزمینی ِ مردم ایران ، با توجه به کدامیک از مولفه های مذکور باید تعریف شود ؟ آیا مولفه هائی همچون تناقض و تضاد منافع طبقاتی در داخل کشور ، تعارضات ایدئولوژیک در سطح ملی ، کشمکش بر سر نوع رژیمی که بر سر کار است ، و جایگزین های ممکن آن ، اختلافات قومی ، مساله دمکراسی و دیکتاتوری ، و مسائل بسیار دیگر ، که همگی از مهمترین مقولات پیش روی مردم ایران است ، می تواند ، و یا باید ، به مانعی در اتخاذ یک دکترین صحیح ، در آنچه به سرنوشت تاریخی این سرزمین باز می گردد ، شود یا خیر ؟ از نظر نگارنده : خیر
موقعیت حساس کنونی ، به لحاظ جهانی ، منطقه ای و ملی ، این ضرورت را بیش از پیش مطرح می سازد که امنیت ملی ، بمثابه دفاع فراسرزمینی ، به عنوان یک دکترین نوین نظامی مد نظر قرار گرفته ، توانائی نظامی ایرانیان هر چه سریعتر (( با دستیابی به سلاحهای استراتژیک )) فرا بالیده ، به ضمانتی همیشگی برای حفظ مرزهای سرزمینی و منافع ملی ، تبدیل شود. جغرافیای سیاسی منطقه خاور میانه ، بسرعت ، در راستای منافع امپریالیسم ، در حال تغییر است. تنها گزینهء مناسب در جلوگیری از تکرار فجایعی همچون عهدنامه های گلستان و ترکمانچای ، سرعت بخشیدن به شکل دهی سپر امنیتی ، با استفاده از سلاحهای استراتژیک !!! ( بدون توجه به جنگ روانی امپریالیستها ) ، و همچنین ، باز تعریف مقولهء امنیت ملی ، به عنوان دفاع فراسرزمینی ست!!
(( بهمن ماه 1381 ))